امام حسين عليه السلام هجرت به عراق را انتخاب کرد نه جاي ديگري از سرزمينهاي جهان اسلام، در حالي که مي دانست اهل عراق به چه وضعي از پادرهوايي و اضطراب در رفتار، گرفتار شده بودند. شايد انتخاب عراق- نه هر جاي ديگر- از سوي امام، به عوامل زير برگردد:
پس از آنکه حضرت امام حسين عليه السلام عدم پذيرش قطعي خود را در مورد بيعت با يزيد اعلام کرد، همراه اهل بيت خود به سوي مکه که حرم خداوند و حرم پيامبرش مي باشد، حرکت کرد و به بيت اللَّه الحرام پناه برد، زيرا خداي تعالي، امنيّت و اطمينان را براي بندگانش در آنجا، واجب فرموده است.
امام، به اين شهر امن، روي آورد تا از شرّ امويان و تجاوزات آنان در امان باشد.
امام، در شب جمعه، سه شب از شعبان گذشته به مکه رسيد (1) و در خانه عباس بن عبدالمطلب (2) ، رحل اقامت افکند، مردم مکّه استقبال شاياني از آن حضرت به عمل آوردند و هر صبح و شب نزد آن حضرت مي رفتند و احکام دين و احاديث پيامبرشان را از او مي پرسيدند.
«ابن کثير» مي گويد: «مردم در مکّه به سوي او مي رفتند، در اطرافش مي نشستند و سخنش را مي شنيدند و از آنچه مي شنيدند، بهره مي بردند و آنچه را از او روايت مي کردند، مي نوشتند» (3) .
وداع حضرت حسين با قبر جدش
امام حسين عليه السلام در شب دوّم به کنار قبر جدش صلي الله عليه و آله شتافت در حالي که غمگين و اندوهناک بود تا از ستم ستمکاران نزد آن حضرت شکايت بَرَد. امام عليه السلام در برابر قبر شريف ايستاد، دو رکعت نماز خواند، بسيار متأثر شو افسرده خاطر بود، آنگاه از محنتها و گرفتاريهايي که بر آن حضرت وارد شده بود، شکايت کرد و گفت:
وليد، هنگام نيمه شب (1) «عبداللَّه بن عمرو بن عثمان» را که غلامي نوجوان بود، به دنبال حضرت حسين عليه السلام و فرزند زبير فرستاد و علت اينکه در آن وقت وي را فرستاد، اين بود که شايد در آن وقت شب، موافقت حضرت حسين عليه السلام با بيعت يزيد را ولو مخفيانه، به دست آورد، او مي دانست که اگر آن حضرت، اين مطلب را از وي مي پذيرفت عهدش را نمي شکست و از قولش، تخلف نمي کرد.
معاويه، زندگي اش را با بزرگترين گناه در اسلام و زشت ترين جنايت در تاريخ، پايان داد؛ زيرا بدون هيچ و اهمه اي فرزند بد نهادش «يزيد» را به عنوان خليفه بر مسلمين تحميل کرد تا دين و دنياي آنان را به تباهي بکشاند و مصيبتها و فجايع جاويداني را برايشان به ارمغان آورد...
معاويه به انواع وسايل ددمنشانه دست زد تا سلطنت را در خاندانش موروثي سازد.
«جاحظ» عقيده دارد که معاويه از پادشاهان ايران و بيزانس تقليد کرد و خلافت را به سلطنتي همچون سلطنت پادشاهان ساساني و همانند سزارها تبديل نمود...
«يزيد»، پس از هلاک شدن پدرش، رهبري دولت اسلامي را در دست گرفت در حالي که وي در سن و سال جواني بود روزگار او را پاک نکرده و تجربه ها، وي را صيقلي نداده بود. بنا به اتفاق مورخان، وي به خوشگذراني، شکار، شراب، زنان و سگان شکاري علاقه اي وافر داشت و به ارتکاب منکر و فحشا، توجهي فراوان داشت.
امام حسين عليه السلام در دل، اندوهي فراوان و غمي جانکاه داشت از آن که جايگاه پدرش را غصب نموده بود و اين امر، عنصري از عناصر ناخرسندي و دل آزردگي براي آن حضرت به وجود آورد و با آگاهي تمام، احساس تلخکامي مي نمود در حالي که در سن و سال آغازين خود بود.
مورخان مي گويند: روزي عمر بالاي منبر به خطبه مشغول بود که ناگهان حسين را ديد که به سوي او از منبر بالا مي رفت و فرياد بر مي آورد: «پايين بيا، از منبر پدرم پايين بياوبه سوي منبر پدرت برو».
در سبط پيامبر صلي الله عليه و آله و ريحانه اش امام حسين عليه السلام همه عناصر ناب تربيتي فراهم آمده بود که جز او کسي آنهارا به دست نياورد و او از جوهر و لُبّ آنها بهره برد، اين عناصر، آن حضرت را براي رهبري امت و تحمل رسالت اسلام با همه ابعاد و ساختهايش، آماده نمود و به او نيروهاي نامحدود روحي، از ايمان عميق به خدا و استقامت در شکيبايي بر محنتها و مصيبتها بخشيد که هيچ موجود زنده اي از نوع بشر بر آنها طاقت تحمل نداشت.
اما قواي تربيتي که به دست آورد و در ساخت آن حضرت و رساندن عظيم ترين ثروتهاي فکري و اصلاحي به وي مؤثر بودند، عبارتند از:
پيامبر صلي الله عليه و آله ياران خودرا از کشته شدن ريحانه و سبط خويش با خبر ساخت و اين امر را ميان مسلمين انتشار داد به طوري که اين موضوع نزد آنها از امور حتمي گرديد و در مورد آن هيچگونه شکي نداشتند.
«ابن عباس» مي گفت: «ما شکي نداشتيم و اهل بيت فراوان بودند که حسين بن علي در طف کشته مي شود» (1) .
.: Weblog Themes By Pichak :.