هدف از آفرینش انسان چیست؟
تاريخ : پنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, | 5:41 AM | نویسنده : امید

براى تبيين پاسخ لازم است به چند نكته اشاره شود:
1ـ يكى از اوصاف و ويژگى هاى خداى بزرگ، حكيم بودن است; يعنى بارى تعالى كارى را بدون هدف و مصلحت انجام نمى دهد البته هدف و انگيزه اى كه در افعال افراد جامعه وجود دارد با هدف خداوند تفاوت دارد. انسان اگر هدف و انگيزه اى نداشته باشد كارى انجام نمى دهد يعنى اهداف و انگيزه ها موجب كمال فاعل مى شود و او با كارهاى خود آنچه را ندارد به دست مى آورد، اما اهداف و انگيزه هاى خداوند متعال، به خود او برنمى گردد، بلكه به ساير موجودات باز مى گردد چرا كه خداوند غنى و بى نياز مطلق است و ديگر موجودات، نيازمند او هستند. قرآن كريم در اين خصوص مى فرمايد: (يا ايُّها الناسُ أنتمُ الفقراءُ إِلَى اللهِ و اللهُ هُو الغنيُ الحَميد...); شما به خداوند نيازمند هستيد و او از شما بى نياز است.
او كمال مطلق است و نياز به چيزى ندارد تا اهداف و انگيزه هاى استكمالى داشته باشد. از اين رو گروهى از متكلمان اسلامى مى گويند: خداوند در افعالش غايات و اهدافى دارد اما هدف او مصالحى است كه به بندگان برمى گردد و آنان از آن بهره مند مى شوند. در مقابل، اشاعره مى گويند: بر خداوند واجب نيست كه در افعالش غرض و هدفى داشته باشد پس نمى توان پرسيد كه به چه غرض و هدفى و چرا چنين كرد؟
2ـ طبيعت عالم به گونه اى است كه هر چيزى وجودش از نقصان آغاز مى شود و مسير كمال را مى پيمايد تا به كمالى كه امكان رسيدن به آن را دارد، دست يابد. در انسان نيز استعدادهايى نهفته است كه با بهره گيرى از آنها مى توان به كمالات مطلوب رسيد.
3ـ گاه گفته مى شود كه انسان براى رسيدن به سعادت آفريده شده و گاه نيز گفته مى شود هدف از خلقت انسان اين است كه علم و اراده او گسترش يابد. خداى بزرگ انسان را براى علم و آگاهى آفريده و كمال او در اين است كه هر چه بيشتر بداند و هر چه بخواهد بتواند اراده اش را قوى و نيرومند كند و آنچه را كه مى خواهد انجام دهد; چنان كه هدف از آفرينش دانه گندم آن است كه به صورت بوته گندم درآيد و آنچه در سعادت يك گوسفند است، اين است كه تمام همتّش آن باشد كه علف بخورد و چاق شود. و آنچه در استعداد انسان است بالاتر از اين مسايل است يعنى بداند و بتواند و هر چه بيشتر بداند و هر چه بيشتر بتواند، به غايت و هدف انسانى خود بيشتر نزديك مى شود.
گاهى گفته مى شود مقصود از سعادت آن است كه هر چه بهتر و خوش تر زندگى كنيم و از مواهب آفرينش نيز بيشتر بهره مند گرديم بنابراين سعادت عبارت است از بيشترين لذّت و كمترين رنج.
4ـ قرآن كريم هدف از آفرينش انسان را عبادت دانسته است; (وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الاِنسَ اِلاّ لِيَعْبُدوُن). در اينجا اين پرسش مطرح مى شود كه عبادت چه فايده اى براى بشر و خدا دارد؟ در قرآن نيامده كه انسان آفريده شده تا هر چه بيشتر بداند و بتواند، و هر وقت دانست و يا توانست به هدف خود رسيده است بلكه انسان آفريده شده تا خدا را پرستش كند و پرستش خدا هدف اوست. اگر انسان بداند و بتواند، ولى مسأله شناخت خدا كه مقدمه پرستش است مدنظر او نباشد به سوى هدف آفرينش خود گامى برنداشته و سعادتمند نيست. از اين رو در نگاه اسلام هدف اصلى از زندگى جز عبادت معبود، چيز ديگرى نمى تواند باشد. قرآن انسانى مى خواهد كه آرمانش فقط خدا باشد، و اهداف ديگر براى او جنبه مقدماتى داشته باشد. در اسلام همه چيز بر محور خدا مى چرخد، و هدف بعثت پيامبران و يا هدف زندگى در چرخه عبوديت اوست. قرآن كريم درباره اهداف پيامبران(عليهما السلام)مى فرمايد: (و داعياً إلَى الله بِإِذنِهِ و سِراجاً مُنيراً) و يا در آيه ديگر مى فرمايد: (...يُخْرِجُهُمْ من الظُلُماتِ إلى النُّور); از تاريكى ها به سوى نور هدايتشان مى كند. با توجه به نكات مذكور، روشن مى شود كه هدف از آفرينش انسان رسيدن به نور توحيد و عبودّيت الهى و رها شدن از ظلمت ها و تاريكى هاست; البته علم و دانش، قدرت و توانستن، استفاده بيشتر از مواهب طبيعت، رنج كمتر و لذت بيشتر، عدالت و... هر يك براى رسيدن به هدف اصلى و پايه اى جنبه مقدماتى دارد.
در اينجا مناسب است به دو روايت اشاره شود.
1ـ امام حسين(عليه السلام) مى فرمايد: (أَيُّها الناسُ! إنّ اللهَ جلَّ ذِكرُه ما خَلَق العبادَ إلاّ لِيَعرِفُوه، فَإذا عَرِفُوهُ عَبَدُوهُ فاذا عبدوه إسْتَغنَوا بعِبادتِه عَن عِبادةِ ما سواه); اى مردم! خداوند بزرگ، بندگانش را نيافريد جز براى اين كه او را بشناسند و پس از شناختن، او را پرستش نمايند و آنگاه كه او را عبادت كنند از بندگى غير او آزاد شوند.
2ـ امام صادق(عليه السلام) در پاسخ پرسش جابر كه از فلسفه نهايى آفرينش سؤال مى كند چنين مى فرمايد:
«هدف از آفرينش، لطف و كرم خداوند نسبت به تمام موجودات، حتى جمادات است.
جابر: هدف خداوند از اين لطف چيست؟
امام: آيا شما نمى توانى مقصود يك كريم را بفهمى؟
جابر: در ميان مردم كمتر كسى است كه بدون مقصود كريم شود، گروهى هدفشان خودنمايى است.
امام: خداوند خودنمايى نمى كند و تنها براى رسيدن موجودات به فيض، آنان را مى آفريند و به جز كرامت خداوند فلسفه ديگرى براى به وجود آمدن جهان وجود ندارد، زيرا اگر علت ديگرى وجود داشت و آن علت خدا را وادار و مجبور مى كرد كه جهان را بيافريند، همان علت، جاى خدا را مى گرفت و يك خداى مجبور را نمى توان خدا دانست.
جابر: آيا ممكن است علتى وجود داشته باشد كه خداوند به آن علت جهان را آفريده، بدون اين كه آن علت خدا را مجبور كرده باشد؟ بر فرض خداوند براى اين كه قدرى، قدرت خود را تماشا كند درصدد آفرينش جهان برآيد و از اين جهت لذت ببرد؟
امام: تماشا كردن و لذت بردن، طبيعت ما انسان هاست و نيازمندى ما را مى رساند اما خدا چنين نيست و از اين گذشته لذايذ تا حدود زيادى مستقيم يا غيرمستقيم، ناشى از جسم ماست و خدا جسم ندارد.
جابر: آيا لطف خدا علت آفرينش نيست پس چرا لطف را بيان نكرديد؟
امام: بله، ولى لطف علتى الزامى نيست، يعنى علتى نيست كه خداوند را مجبور به آفرينش كند و چون علت الزامى نيست وقتى موّحد مى گويد خدا از راه لطف جهان را آفريده چيزى برخلاف توحيد نيست.
جابر: خداوند مى توانست از آفرينش جهان صرف نظر كند؟
امام: بديهى است كه مى توانست.
جابر: ولى او صرف نظر نكرد و آن را از راه لطف آفريد، پس خدا، نمى تواند از لطف خوددارى كند.
امام: وقتى تو كسى را اكرام كنى، در صورتى كه آن اكرام وظيفه حتمى تو نباشد، آيا مجبور هستى؟
جابر: نه.
امام: خداوند هم بدون اجبار و از روى اكرام واقعى جهان را آفريد تا نعمت حيات را به موجودات بذل و عنايت كند و من بدون لطف چيزى را براى ايجاد جهان نمى بينم».
بنابراين لطف و كرم خداوند در آفريدن موجودات و انسان و از سويى لطف ديگر خداوند در عبادت و بندگى او، هر دو موجب كمال و سعادت انسان و ساير موجودات مى گردد.

آفرينش انسان جلوه‏اي از قدرت خدا

ديباچه هر كتابي، خلاصه و فشرده آن كتاب است و انسان ديباچه كتاب آفرينش و نشانه‏اي از عظمت و خلاّقيت خداوند بزرگ است. در قرآن مجيد كه خود معجزه پيامبر گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و نشانه عظمت و قدرت پروردگار عالم است، علاوه بر تمام آيات قرآن كه هر كدام به نوعي نشاني از خالق يكتاست، آياتي نيز وجود دارد كه اشاره به توحيد و يگانگي خداوند متعال دارد و با تعبير "وَ مِنْ آياته" آغاز مي‏شود. اين آيات عبارتند از آيه‏هاي 20 تا 26 سوره روم و همچنين آيه 46 همين سوره و آيه‏هاي 37 و 39 سوره "فصّلت" و 29 و 32 سوره "شوري". اين آيات يازده‏گانه يك دوره كامل توحيد مي‏باشد.

 

هفت آيه از اين آيات در سوره "روم" آمده كه سه آيه از آنها درباره نشانه‏هايي است كه در درون وجود انسان (انفسي) و سه آيه ديگر درباره نشانه‏هايي است كه در خارج از وجود انسان (آفاقي) و يك آيه هم درباره "آفاق" و "انفس" هر دو آمده است. نخستين آيه از اين آيات، آيه 20 سوره روم است كه درباره آفرينش ابتدايي انسان اوليّه يعني حضرت آدم عليه‏السلام است.

 

آفرينش انسان از ديدگاه دانشمندان

درباره آفرينش انسان و مواد اوليّه آن نظريات گوناگوني وجود دارد كه دو نظريه از ديرباز بوده است. عدّه‏اي معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروين" طبيعي دان انگليسي كه درباره آفرينش انسان معتقد است انسان يكي از انواع موجودات زنده است و با ميمون از يك منشأ بوده و اين دو داراي اجداد مشترك بودند و انسان تكامل يافته و به صورت كنوني درآمده است1.

خداوند متعال در آيه 59 سوره آل عمران با تشبيه خلقت حضرت عيسي عليه‏السلام در خارق‏العاده بودن و استقلال آفرينش به آدم عليه‏السلام مي‏فرمايد:"إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرينش عيسي در خارق‏العاده بودن به امر خدا مانند آفرينش آدم بوده كه خدا او را از خاك آفريد پس بدان خاك گفت بشري به حدّ كمال باش، هماندم چنان شد.

"كرسي موريسُن" در انتقاد از نظريه داروين مي‏نويسد: "كشفيّات داروين فقط قدم بزرگي در راه پيشرفت افكار فلسفي بوده است. اما امروز كسي مانند "هِگل" نمي‏تواند بگويد كه با آب و مواد شيميائي و زمان مي‏توان آدم آفريد"2. هگل مي‏گويد: "هوا و آب و مواد شيميايي و زمان به من بدهيد و من با آنها انسان خلق كنم"3. با پيشرفت روزافزون علم و دانش، بي‏پايه بودن اين نظريه روشن‏تر مي شود. ما مي‏بينيم در عصر حاضر حتي كساني كه دست به شبيه‏سازي مي‏زنند، با پيوند سلّول زنده از يك گياه يا حيوان به يك موجود ديگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار ديگري به وجود مي‏آورند، همانند پيوند گل و گياه است4. نه اين كه با يك مشت خاك و هوا و آب بتوان موجود زنده‏اي را خلق كرد. چرا كه دميدن روح و جان خلاّقي قادر و حكيم مي‏خواهد كه او تنها خداوند حكيم است كه هستي‏بخش تمام جهان هستي است. و او است كه به خاك تيره و خاموش، روح و جان مي‏بخشد چنانكه مي‏فرمايد: "...وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي..." و از روح خود در آن دميدم.. و بعضي ديگر معتقدند كه آفرينش انسان مستقل از ساير جانداران مي‏باشد كه اين عقيده نشأت گرفته از ظواهر ديني و كتب آسماني مي‏باشد. مخصوصا قرآن مجيد هم تأييد مي‏كند. از جمله آيه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران.

 "كرسي موريسُن" مي‏نويسد: "حقيقت امر اين است كه مؤلف اين كتاب هم اطلاع صحيحي در اين خصوص ندارد اما معتقد است كه حيات، نشانه‏اي از قدرت بي‏چون و چراي الهي است و به هيچ وجه جنبه مادي ندارد"5. "هو الخالِقُ الباري‏ءُ المُصَوِّرُ.."6. او خداوندي است خالق، آفريننده‏اي بي‏سابقه و صورتگري بي‏نظير.... باز در همان كتاب در جواب "هگل" كه انسان را موجودي كاملاً مادي و تصادفي فرض مي‏كند، مي‏نويسد: هگل فراموش كرده است كه براي اين كار نطفه و جرثومه حيات نيز لازم است. ايشان پس از آن كه ذرّات نامريي را جمع كردند و براي خلقت انسان آنها را با نظم و ترتيب پهلوي هم چيدند، تازه بايد به قالب آن جان بدهند. به فرض آن كه به انجام همه اين امور خارق‏العاده توفيق يافت از بين ميليون ها احتمال فقط به يك احتمال ممكن است جانوري به وجود آيد كه چشم روزگار غريب‏تر از آن چيزي نديده باشد. خوشمزه‏تر آن كه پس از كاميابي در اين امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت اين موجود عجيب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلكه مي‏گويد:«هوش و نبوغ من آن را خلق كرده است».

"راستي خداوند براي ايجاد شگفتي‏هاي خلقت، اسباب و وسايل اسرارآميزي به كار مي‏برد كه فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است".

خصايص انسان از نظر علمي

1. تمام خصايص موجودات آلي را دارد چون از عناصر تشكيل يافته است(خصايص عنصري)= تن.

2. تمام خصايص موجودات زنده و آلي را دارد.

3. تمام خصايص "جانوري" را دارد (خصايص بيولوژيك)= جان. علاوه بر آن، خصايصي مخصوص به خود دارد كه در هيچ‏يك از موجودات زنده و جانوران جاندار هم ديده نشده و آن وجود "روان انساني" با خصائص انساني است= روان7 .

موادّ اوليّه آفرينش انسان از نظر قرآن

نخستين آيه‏اي كه خداوند متعال به آن اشاره مي‏كند، و آن را نشانه‏اي از عظمت و خلاّقيت خود مي‏شمارد، آيه 20 سوره روم و اشاره به آفرينش و موادّ اوليه انسان نخستين كه مهم‏ترين نعمت و موهبت الهي به انسان است، مي‏باشد. چنانكه مي‏فرمايد:"وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ". يكي از نشانه‏هاي او اين است كه شما را از خاك آفريد و سپس شما انسان هايي شديد كه در روي زمين پراكنده شديد چرا كه ديباچه هر كتابي خلاصه و فشرده مطالبي است كه در آن كتاب نوشته شده است. و ديباچه كتاب آفرينش، انسان است كه در هر جمله و صفحه آن كتاب، علوم و فنوني نهفته است و هركدام از آن صفحات، دانش و تخصصّ مخصوص به خود را مي‏طلبد. مثلاً علم طب از نظر جسم و تن و روانشناسي از جهت روان و... انسان را مورد بررسي قرار مي‏دهند. از اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود: "أَتَزعَمُ أنَّك جِرمٌ صَغيرٌ وَ فيك انْطَويَ العالَمُ الأَكْبَر، أنتَ‏الكتابُ المُبينُ الَّذي بِأَحْرُفِه تَظْهَرُ المُضمَرُ8 " اي بشر آيا خيال مي‏كني كه به ظاهر جِسم كوچكي هستي، در صورتي كه در وجود تو جهاني پر از رمز و راز نهفته است. تو يك كتاب آشكاري هستي كه هر يك از حروف و كلمات آن كتاب آشكار كننده نهان خلقت بزرگ است.

 

واقعا انسان چه مخلوق عجيبي است كه ابعاد گوناگون آن هنوز براي بشر ناشناخته است. چنانكه علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: "مَن عرفَ نَفسَهُ فَقد عرف رَبِّهُ" هركس خودش را بشناسد، خداي خود را شناخته است. انساني كه كرات مختلف و درياها و خشكي‏ها را تسخير كرده و با پيشرفت سريع علمي خود، دنيا را مانند يك دهكده كوچك قرار داده و در يك زمان خيلي كوتاه از تمام گيتي باخبر مي‏شود و اطلاعات علمي خود را در اختيار ديگران مي‏گذارد و اطلاعات ديگران را بلافاصله دريافت مي‏كند؛ چگونه از خاكي آفريده مي‏شود كه يك مادّه بي‏حركت و خاموش است؟ چه نيرويي غير از خالق توانا مي‏تواند از خاك تيره، انسان متمدن و سراسر نور و لطافت و زيبايي بيافريند و هوش و ذكاوتي به او عطا كند كه دنيا را به استخدام خود درآورد؟

مي‏دانيم كه هر سازنده و پديد آورنده‏اي ابزار و ماده اوليه مي‏خواهد اما خداوند متعال همه موجودات از جمله انسان را بدون سابقه و ابزار و ماده اوليه آفريد: "...اِبتدعَ ما خلقَ بِلا مِثالٍ و لا تعبٍ و لا نصَبٍ و كُلّ صانِعِ شَي‏ءٍ فَمِن شَي‏ءٍ صنَعَ و اللّهُ لا مِن شي‏ءٍ صنع ما خلقَ". خدا هرچه آفريده، ابتكاري و بدون سابقه بوده، نقشه‏اي از پيش در ميان نبوده و رنج و تلاشي تحمل نكرده9.

خداوند متعال در مورد خلقت اوليّه انسان در آيات متعددي با لفظ "تراب"10 و "طين"11 تعبير آورده و بيان فرموده است كه انسان را ابتداءً از خاك آفريده است. چنانكه در اين باره جريان حضرت عيسي عليه‏السلام را به آدم عليه‏السلام كه كاملاً مستقل، و از خاك به وجود آورده، مقايسه مي‏كند و مي‏فرمايد: "إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب...". اين آيه تصريح دارد بر اين كه حضرت آدم عليه‏السلام مستقلاً از خاك گرفته شده زيرا كه قرآن براي آدم نه پدري قايل است و نه مادري و تبدّل انسان از موجودات ديگر را نفي مي‏كند و مي‏فرمايد: "بَدأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِين..12. خداوند انسان را ابتداءً از خاك آفريد. حالا خاك چه مراحلي را پشت‏سر گذاشته در آيات متعدد متذكّر مي‏شود مانند: سوره‏هاي سجده:7 - مؤمنون: 12 - حجر: 26 - الرحمان: 14 كه حاكي از مراحل خاك، گِل و لاي، گِل خشكيده(مانند سفال) و گِل چسبنده است.

آيه 20 سوره روم به دو نمونه از قدرت خلاّقيت خداوند متعال اشاره مي‏كند:

1. آفرينش انسان از خاك ممكن است اشاره به خلقت اوليه انسان كه مخلوطي از آب و خاك، آن‏هم از انواع مختلف خاك هاي تيره، قرمز، سبز، سخت، نرم، خشن، ملايم و سخت باشد13 يا اشاره به نطفه و غذاي انسان است كه باز از خاك به صورت ميوه‏جات و سبزيجات به دست مي‏آيد و با آن غذاها سلّول به وجود مي‏آيد و از آن سلولها نطفه ساخته مي‏شود و از نطفه؛ انسان.

دكتر"الكسيس كارل" مي‏گويد: "عناصر تشكيل دهنده نطفه انسان ابتدا از فرآورده‏هاي خاكي مانند: آهن، مس، كلسيم و يد تهيه مي‏شود كه زمين آنها را به صورت ميوه‏ها و سبزي ها درمي‏آورد و گياهان در بدن دام ها به لبنيات و گوشت تبديل مي‏شوند و بدن انسان با استفاده از آنها نطفه و اسپرم را مي‏سازد.

2. لفظ "إذا" در آيه "فجائيّه" است و در مواردي به كار مي‏رود كه كاري يك مرتبه انجام گيرد يعني خداوند قدرت انتشار و توليد مثل به انسان عطا كرد و در مدت كوتاهي نسل بشر زياد شد. كه اگر زمينه توليد مثل و توالد و تناسل را در نهاد انسان قرار نمي‏داد، امكان نداشت نسل بشر رو به افزايش بگذارد.

 

موادّ اوليّه آفرينش انسان از ديدگاه احاديث

اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام در اين زمينه مي‏فرمايد: "خداوند مقداري خاك از قسمت هاي سخت و نرم زمين و خاك هاي مستعد، شيرين و شوره‏زار آن گرد آورد، و آب بر آن افزود تا گلي خالص14 و آماده شد و با رطوبت، آن را بهم آميخت تا به صورت موجودي چسبناك15 درآمد و از آن صورتي داراي اعضاء و جوارح، پيوستگي ها، گسستگي ها آفريد، آن را جامد كرد تا محكم شود و صاف و محكم و خشك ساخت تا وقتي معلوم و سرانجامي معين و آنگاه از روح خود در او دميد و داراي افكاري قرار داد كه به وسيله آن در موجودات تصرف کند به او جوارحي بخشيد كه به خدمتش پردازد و ابزاري عنايت كرد كه وي را به حركت درآورد، نيروي انديشه به او بخشيد كه حق را از باطل بشناسد و ذائقه، شامّه و وسيله تشخيص رنگ ها و اجناس مختلف در اختيار او قرار داد و او را معجوني از رنگ هاي گوناگون و مواد موافق و نيروهاي متضاد و اخلاط مختلف حرارت، برودت، رطوبت، يبوست، ناراحتي و شادماني ساخت16. عبداللّه بن يزيد بن سلام از پيامبر گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در مورد آفرينش آدم و اين كه چرا "آدم" ناميده شد، پرسيد. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند: "براي اين كه از خاك و گرد و غبار روي آن آفريده شده است. گفت: آيا آدم از تمامي خاكها آفريده شد، يا از يك نوع از خاك؟ فرمود: بلكه از تمامي خاكها، زيرا كه اگر از يك نوع خاك آفريده شده بود، همديگر را نمي‏شناختند، و همه با يك قيافه آفريده مي‏شدند. گفت: آيا در دنيا مَثَلي براي انسان ها هست؟ فرمود: خاك؛ چرا كه خاك انواع و اقسامي دارد: خاك سفيد، سبز، سرخ مايل به سفيدي، غبارآلود(سفيد كدر)، سرخ، صاف، سرد، شوره‏زار، خشن، نرم. لذا مردم هم مانند خاكها نرم، خشن، سفيد، زرد و سرخ به رنگ خاك ها آفريده شدند17. پس حيات و هستي، نشانه‏اي از قدرت بي‏چون و چراي الهي است و به هيچ‏وجه جنبه مادي ندارد.

                                 --------------------------------------------------------------

پاورقي ها:

1. علم و دين، ايان باربور، ص 114، ترجمه خرمشاهي. و نظريه تكامل از ديدگاه قرآن.

2. كرسي موريسُن، راز آفرينش انسان، ترجمه محمد سعيدي، مقدمه، چ 1335، ص 3.

3. به نقل كرسي موريسُن، راز آفرينش ، ص 120.

4. دكتر منصور اشرفي، مجله مكتب اسلام، سال 37(1376)، شماره 5.(كلونينگ).

5. كرسي موريسُن، راز آفرينش، ص 67.

6. حشر: 24.

7. ابوتراب نفيسي، انسان شاهكار خلقت، ص 18.

8. اسرار الحِكَم، ج1، ص 265 - 367.

9. اصول كافي، ج1، باب كليات‏التوحيد، ح1.

10. آيات: 59، سوره آل عمران - 37، كهف - 5 حج- 20، روم - 11 فاطر - 67 غافر.

11. آيات: 2 انعام، 12 اعراف، 61 اسراء، 12 مؤمنون، 7 سجده، 11 صافّات، 71 ص.

12. آل عمران، 59.

13. الميزان، محمع البيان، تفسير نمونه ذيل آيه و نورالثقلين، ج4، ص 173.

14. «لقد خلقنا الإنسان من سلالة من طين».

15. «طينٍ لازِبٍ».

16. نهج‏البلاغه، خطبه 1، پاراگراف4.

17. نورالثقلين، ج4، ذيل آيه.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم