شيعيان‌ و جنگ‌ داخلي‌ لبنان‌
تاريخ : چهار شنبه 13 / 9 / 1391برچسب:, | 6:37 AM | نویسنده : امید


طايفه‌ شيعه‌ كه‌ به‌ رهبري‌ امام‌ موسي‌ صدر به‌ يك‌ گروه‌ اجتماعي‌ - سياسي‌ تبديل ‌شده‌ بود ، نسبت‌ به‌ وضع‌ موجود در لبنان‌ اعتراض‌ داشت‌ ، ولي‌ با لغو سيستم‌ سياسي‌ و سرنگوني‌ حكومت‌ لبنان‌ يا تبديل‌ آن‌ به‌ كشوري‌ كه‌ بر اساس‌ اصل‌ تكثرگرايي‌ ديني‌ و مذهبي‌ استوار نباشد ، به‌ شدت‌ مخالفت‌ مي‌كرد .

امام‌ موسي‌ صدر معتقد بود كه‌ اصل ‌تكثرگرايي‌ ديني‌ و مذهبي‌ ، نمايندگي‌ مطلوب‌ و ممكن‌ براي‌ همه‌ طوايف‌ را تضمين‌ مي‌كند . از طرف‌ ديگر ، شيعيان‌ هيچ‌ گزينه‌اي‌ به‌ جز حكومت‌ لبنان‌ نداشتند و هيچ‌ كشور عربي‌ يا غير عربي‌ ديگري‌ نمي‌توانست‌ براي‌ آنان‌ جايگزين‌ نظام‌ و دولت‌ لبنان‌ شود .

اگر چه‌ ائتلاف‌ با سوريه‌ ، يك‌ واقعيت‌ استوار و محكم‌ بود ، اما هدف‌ از اين‌ ائتلاف ‌، تحت ‌حاكميت‌ سوريه‌ قرار گرفتن‌ و خروج‌ از حاكميت‌ دولت‌ لبنان‌ نبود . مناطق‌ مختلف‌ شيعه‌ نشين‌ در لبنان‌ از لحاظ‌ جغرافيايي‌ با يكديگر ارتباط‌ نداشتند . به‌ همين‌ علت ‌، اين‌ طايفه ‌برخلاف‌ دروزها و ماروني‌ها نتوانست‌ هيچ‌ بخش‌ قابل‌ توجهي‌ از خاك‌ لبنان‌ را كه‌ پايگاهي‌ براي‌ ايجاد يك‌ منطقه‌ خود مختار باشد ، به‌ تصرف‌ خود درآورد . از سوي‌ ديگر ، هنگام‌ آغاز جنگ‌ داخلي ‌، تغيير و تحولاتي‌ كه‌ امام‌ موسي‌ صدر شروع‌ كرده‌ بود ، هنوز كامل‌ نشده‌ بود .

علاوه‌ بر اين‌ مشكلات‌ ، امام‌ موسي‌ صدر در جناح‌ مخالف‌ وضع‌ موجود در لبنان ‌، هم ‌پيمانان‌ واقعي‌ و طبيعي‌ پيدا نمي‌كرد . فلسطينيان‌ در جنوب‌ مستقر شده‌ بودند و مي‌خواستند اين‌ منطقه‌ را به‌ يك‌ كشور كوچك‌ تبديل‌ كنند . همين‌ امر در منطقه‌ غرب‌ و جنوب‌ بيروت‌ كه‌ بسياري‌ از شيعيان‌ در آنجا سكونت‌ داشتند ، صدق مي‌كرد ، زيرا رهبران ‌و كادرهاي‌ اصلي‌ گروه‌ هاي‌ چپ‌ گراي‌ لبنان‌ اكثراً از اهل‌ سنت‌ بودند . در كنار آنها ، قدرت‌ دروزها و گروهي‌ از مسيحيان‌ به‌ ويژه‌ ارتدوكس‌ها را نمي‌ شد ناديده‌ گرفت ‌. ميان‌ شيعيان‌ و گروه ‌هاي‌ ياد شده‌ دره‌اي‌ از شك‌ ، بيگانگي‌ و گاهي‌ خصومت‌ جدايي‌ انداخته‌ بود .
در مقابل ‌، جناح‌ طرفدار وضع‌ موجود در لبنان‌ (اعم‌ از كابينه‌ و مسئولان‌ رسمي‌) نمي‌توانستند خواسته‌هاي‌ امام‌ موسي‌ صدر را برآورده‌ كنند ؛ زيرا اكثريت‌ آنان‌ را ماروني‌هايي‌ تشكيل‌ مي‌دادند كه‌ از سال‌ هاي‌ پيش‌ به‌ شيعياني‌ كه‌ دست‌ خود را به‌ سمت ‌آنان‌ دراز كرده‌ بودند پاسخ‌ منفي‌ داده ‌، و همواره‌ به‌ دنبال‌ حفظ‌ سلطه‌ مسيحيان‌ بر ساير طوايف‌ لبنان‌ بودند .


بر اين‌ اساس‌ ، امام‌ موسي‌ صدر نتوانست‌ به‌ عنوان‌ يك‌ رهبر «فرا طايفه‌اي‌» عمل‌ و نوعي‌ از وحدت‌ ملي‌ را ايجاد كند ؛ هرچند در اين‌ راه‌ تلاش‌ زيادي‌ كرد و حركت‌ «گفت‌ وگوي‌ بين‌ اديان‌ و تغيير مذاهب‌ در لبنان‌» را به‌ راه‌ انداخت‌ و حتي‌ نام‌ «حركت‌ المحرومين‌» را نيز بر اين‌ اساس‌ انتخاب‌ كرد كه‌ محرومين‌ كليه‌ طوايف‌ را مخاطب‌ قرار دهد و آنها را به‌ همكاري‌ با يكديگر تشويق‌ كند . لذا پس‌ از چند سال‌ تلاش‌ بي‌ وقفه‌ و بررسي‌ تمام‌ واقعيت‌ هاي‌ جامعه‌ تاريخي‌ لبنان ‌، مجبور شد كه‌ صرفاً به‌ صورت‌ يك‌ رهبر شيعه‌ رفتاركند . به‌ همين‌ علت‌ ، با شروع‌ جنگ‌ داخلي‌ ، اساسي‌ ترين‌ وظيفه‌ نزد وي‌ حفاظت‌ از طايفه‌ شيعه‌ و تداوم‌ حضور آنان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ قدرت‌ كارساز و مؤثر در شرايط‌ بي‌ثبات‌ جنگ‌ داخلي‌ بود .
امام‌ موسي‌ صدر ، در عين‌ حال‌ سياست‌ محتاطانه‌اي‌ را در پيش‌ گرفت‌ و در انتظار مشخص‌ شدن‌ اوضاع‌ نشست ‌. به‌ همين‌ علت ‌، جنبش‌ امل‌ را از ميدان‌هاي‌ جنگ‌ داخلي‌ دور نگه‌ داشت‌ و گرچه‌ اعضاي‌ اين‌ جنبش‌ ، گاهي‌ گرفتار حوادث‌ مسلحانه‌ مي‌شدند ، اين ‌درگيري‌ها به‌ قصد اشغال‌ منطقه‌ خاصي‌ صورت‌ نمي‌گرفت ‌، بلكه‌ صرفاً براي‌ حمايت‌ و حفاظت‌ از مناطق‌ شيعه ‌نشين‌ بود . در اين‌ زمينه ‌، مهمترين‌ تضمين‌ از يك‌ سو ، هم پيماني‌ با سوريه‌ و از سوي‌ ديگر ، شبه‌ نظاميان‌ جنبش‌ امل‌ بودند . امام‌ موسي‌ صدر به‌ دليل‌ درگيري‌ محدود جنبش‌ امل‌ در جنگ‌هاي‌ داخلي ‌، از لحاظ‌ سياسي‌ نقش‌ ميانجي‌ را ايفا كرد .
با اين‌ حال ‌، خودداري‌ وي‌ از شركت‌ فعال‌ در جنگ‌هاي‌ داخلي‌ ، منجر به‌ رويارويي‌ با جناح‌هاي‌ چپ‌ گراي‌ راديكال‌ شد . براي‌ مثال ‌، هنگام‌ مداخله‌ سوريه‌ در لبنان‌ در نيمه‌ سال‌1976 ، ارتش‌ سوريه‌ با مخالفت‌ شديد سازمان‌ آزادي‌ بخش‌ فلسطين‌ «ساف‌» (به‌ استثناي‌ برخي‌ سازمان‌هاي‌ طرفدار سوريه‌) و نيز گروه‌هاي‌ چپ ‌گراي‌ راديكال‌ لبنان‌ مواجه‌ شد . ولي‌ امام‌ موسي‌ صدر همانند جناح‌هاي‌ ماروني ‌، ورود ارتش‌ سوريه‌ به‌ لبنان‌ را مورد تأييد قرار داد . اين‌ امر ، تنها به‌ عنوان‌ تداوم‌ ائتلاف‌ به‌ سوريه‌ در سال‌ 1973 نبود ، بلكه‌ حمايتي‌ از نظام‌ سياسي‌ لبنان‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ كه‌ در نيمه‌ دوم‌ سال‌ 1976 به‌ شدت‌ از سوي‌ گروه‌هاي‌ چپ‌گرا مورد تهديد قرار گرفته‌ بود . اما در مورد اين‌ موضع‌ امام‌ موسي‌ صدر ، جناح‌هاي‌ ماروني‌ همچنان‌ بي‌ توجهي‌ كامل‌ خود را نسبت‌ به‌ مشكلات‌ و كمبودهاي ‌شيعيان‌ ادامه‌ دادند .
در اين‌ ميان ‌، تنها سوريه‌ با در اختيار داشتن‌ مسئوليت‌ كامل‌ تلاش‌ مي‌كرد با كسب‌ توافق‌ كشورهاي‌ عربي ‌، اوضاع‌ داخلي‌ لبنان‌ را سر و سامان‌ دهد . لذا پشتيباني‌ امام‌ موسي‌صدر از سوريه‌ ، دورانديشي‌ و خط‌ مشي‌ معتدل‌ او را نشان‌ مي‌داد .

اين‌ خط‌ مشي‌ ، دستاوردهاي‌ بسيار مهمي‌ را به‌ ارمغان‌ آورد از جمله‌ :


1- سوريه‌ كه‌ به‌ عالي‌ترين‌ داور در خصوص‌ مسائل‌ داخلي‌ لبنان‌ تبديل‌ شده‌ بود ، توجه‌ خاصي‌ نسبت‌ به‌ شيعيان‌ داشت ‌.
2- امام‌ موسي‌ صدر به‌ علت‌ عدم‌ مداخله‌ در جنگ‌هاي‌ داخلي‌ توانست‌ قدرت‌ و توانايي‌ طايفه‌ شيعه‌ را حفظ‌ كند .
بر اين‌ اساس‌ تا زمان‌ حضور امام‌ موسي‌ صدر ، مناطق‌ شيعه ‌نشين‌ لبنان‌ از آتش‌جنگ‌ داخلي‌ آن‌ گونه‌ كه‌ مناطق‌ سني‌ نشين‌ يا دروزنشين‌ زيان‌ ديدند ، متضرر نشد . ضمناً قدرت‌ عظيم‌ و نهفته‌ شيعيان ‌، به‌ ويژه‌ از لحاظ‌ جمعيتي‌ در درگيري‌ بر سر اهداف‌ غير قابل ‌تحقق‌ ، تحليل‌ نرفت ‌. ولي‌ از هم‌ گسيختگي‌ نظام‌ عمومي‌ لبنان‌ در سال‌هاي‌ 1975 و 1976 ، امام‌ موسي‌ صدر و يارانش‌ را در برابر يك‌ مشكل‌ واقعي‌ قرار داد ؛ زيرا نظام‌ سياسي‌ كه‌ امام‌ موسي‌ صدر قصد حمايت‌ از آن‌ را داشت ‌، تقريباً به‌ طور كامل‌ محو شده‌ بود .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم