شورای لبنان
تاريخ : چهار شنبه 13 / 9 / 1391برچسب:, | 6:28 AM | نویسنده : امید

مجموعه های متفرق اسلام گرایی که در بعلبک گرد هم آمده بودند، به رغم این واقعیت که هر یک درک خاصی از نحوه برخورد با جامعه و رویدادهای لبنان داشتند، به علت شرایط خاص زمانی چاره ای جز ادغام و وحدت نداشتند زیرا هیچ یک از آنها به تنهایی قادر به رهبری یک قیام مردمی و مقابله با اشغالگری نبودند. با این حال، این مجموعه های متفرق اسلام گرا در دو موضوع «اعتقاد به ولایت فقیه و پیروی از امام خمینی (ره)» و «مقابله با اسرائیل» اشتراک نظر داشتند. از طرف دیگر، جوانانی که در بعلبک گرد هم آمده بودند، در این موضوع نیز هم عقیده بودند که احزاب و سازمان های موجود در عرصه لبنان نمی توانند تئوری های سیاسی و اهداف مورد نظر را تحقق بخشند، بلکه باید با بهره گیری از تجارب و موفقیت های انقلاب اسلامی ایران به فکر ایجاد تشکلیلاتی جدید برای تحقق بخشیدن به تئوری های انقلاب اسلامی و اهداف مورد نظر خود باشند.

این عوامل باعث شد تا این نیروهای متفرق تحت سرپرستی و نظارت ایران، در یک تشکیلات واحد و جدید ادغام شوند. دولت ایران از طریق سفیر خود در دمشق، علی اکبر محتشمی، و سپاه پاسداران مستقر در بعلبک، زمینه را برای گردهمایی و مذاکره کادرهای این مجموعه های اسلام گرا فراهم کرد. پس از مذاکرات اولیه یک کمیته 9 نفره متشکل از روحانیون شیعه لبنان، شخصیت های وابسته به امل اسلامی، حزب الدعوه لبنان، کمیته های یاری انقلاب اسلامی و بعضی از شخصیت های مستقل تشکیل شد.

کمیته 9 نفره مأموریت داشت تا برای این جریان های اسلامی متفرق، تشکیلات سیاسی جدیدی براساس «پای بندی به ولایت فقیه» و «نبرد با اسرائیل» پی ریزی کند.

کمیته مذکور پس از چندین ماه فعالیت توانست چارچوب سیاسی مورد نظر را پی ریزی کند. این تشکیلات جدید، فراگیر بود و همه جناح های اسلام گرای وقت را در بر می گرفت. پس از انجام این مأموریت، هیأتی از طرف این کمیته به ریاست سید عباس موسوی به ایران سفر و با امام خمینی (ره) دیدار کرد و توافق گروه های اسلام گرا را به ایشان اطلاع داد. امام خمینی (ره) در جواب فرمودند: «مهم، عمل است». سپس نماینده ای از طرف خود به لبنان اعزام داشتند.

پس از اتمام مأموریت کمیته 9 نفره، یک شورای 5 نفره از میان آنان انتخاب شد که ریاست تشکیلات جدید را بر عهده گرفت. این شورای جدید به «شورای لبنان» نام گذاری و اولین جلسه آن در زمستان 1361 برگزار شد. شورای مذکور مورد موافقت اسلام گرایان لبنان و تأیید رهبران ایران قرار گرفت، لذا نیروهای اسلام گرای لبنان به اعتبار اینکه این شورا مرجع همه مسلمانان لبنان است، به همکاری با آن پرداختند. شورای لبنان، شیوه رهبری دسته جمعی و اصل اکثریت آرا در تصمیم گیری ها را در پیش گرفت و هیچ فرد مشخصی به عنوان رئیس یا دبیر کل این شورا و تشکیلات جدید انتخاب نشد.

هر چند خبر تشکیل شورای لبنان به صورت غیر رسمی «درز» کرد، اسامی اعضای آن هم چنان محرمانه بود. دست اندرکاران تشکیلات جدید از این حقیقت آگاه بودند که ظهور علنی و زود هنگام به خصوص در ماه های اولیه، بهای سنگینی خواهد داشت. لذا شورای لبنان در نهایت پنهان کاری فعالیت می کرد. هیچ عنوان و تابلوی رسمی و علنی وجود نداشت و جلسات به صورت غیر علنی برگزار می شد. به همین علت، وقایعی که در بقاع روی می داد به عنوان «بخشی از فعالیت های سپاه که گروهی از شخصیت های روحانی و غیر روحانی لبنان در آن حضور دارند، تلقی می شد.»

این شورا در ابتدای تشکیل، وظایف زیر را بر عهده داشت:

1ـ سازماندهی تشکیلات نظامی و امنیتی؛

2ـ سازماندهی تشکیلات سیاسی؛

3ـ گسترش عملیات نظامی علیه ارتش اسرائیل؛

4ـ مقابله با تهاجم دشمنان: اسرائیل، غرب، نظام سیاسی لبنان و تجمع عرب و...؛

5ـ جلوگیری از انعقاد هر گونه پیمان صلح میان لبنان و اسرائیل؛

6ـ گسترش اندیشه های اسلامی از طریق فعالیت های فرهنگی و تبلیغاتی.

با گذشت زمان و گسترش فعالیت های شورای لبنان، به تدریج اصطلاح «شورا» در میان محافل اسلام گرا مشهور شد. با این حال، هویت اعضای این شورا هم چنان مخفی بود تا اینکه به تدریج چهره های زیر به عنوان رهبران اسلام گرا در بعلبک معروف شدند.

روحانیونی مثل سید عباس موسوی، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسین کورانی، سید حسن نصرالله، شیخ محمد یزیک، شیخ عفیف نابلسی، سید ابراهیم الامین و افراد غیر روحانی مانند حسین موسوی (ابوهشام)، محمد فنیش، محمد رعد و... .

نکته مهم در ترکیب رهبران این تشکیلات جدید، نقش پیدا کردن شیعیان بقاع در تحولات سیاسی بود. شیعیان بقاع همواره احساس می کردند که در مقایسه با شیعیان جنوب، نقش کمتری در تحولات سیاسی لبنان دارند و از سوی رهبران عالی در جنبش امل دور نگه داشته می شوند. لذا هنگامی که تشکیلات جدید در بعلبک شکل گرفت، شیعیان بقاع گمشده خویش را در آن یافتند، زیرا این تشکیلات جایگاه مهمی برای آنان در صفوف رهبری خود در نظر گرفته بود. روحانیونی هم چون شیخ صبحی طفیلی، سید عباس موسوی، سید ابراهیم الامین، شیخ محمد یزیک همگی اهل بقاع بودند. حتی طفیلی و موسوی بعدها به عنوان اولین و دومین دبیر کل حزب الله انتخاب شدند.

نکته مهم دیگر، پیوستن شیعیان عضو گروه های فلسطینی به تشکلات جدید بود. در دهه 70 میلادی، جمعی از جوانان شیعه به سازمان های فلسطینی پیوستند. زمانی که اسرائیل سازمان های فلسطینی را در سپتامبر 1982 (شهریور 1361) مجبور به اخراج از لبنان کرد، این دسته از جوانان شیعه به صورت بی سرپرست رها شدند. جنبش امل در اقدامی که بعدها از آن پشیمان شد، نسبت به جذب شیعیانی که در واقع «یتیمان انقلاب فلسطین» به شمار می رفتند، تلاشی نکرد، بلکه مبادرت به توبیخ آنان بدین بهانه کرد که این عده در خدمت آرمانی بوده اند که فقر و بینوایی را برای جنوب لبنان به ارمغان آورد. ولی فرستادگان ایران این عده را به هیچ وجه مورد سرزنش قرار ندادند، به ویژه که بسیاری از ایرانیان مخالف شاه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در اردوگاه های فلسطینی آموزش دیده بودند. علاوه بر این، نگرش انقلاب اسلامی که خدمت به فلسطینیان را خدمت به آرمان آزادسازی قدس و براندازی اسرائیل می داند، باعث شد که ایران برای این دسته از جوانان شیعه لبنانی اعتبار زیادی قائل شود و در آنان احساس خدمت به یک آرمان مقدس ایجاد کند. بدین ترتیب، این دسته از جوانان شیعه لبنانی با شور و حماسه زیادی به صفوف تشکیلات جدید پیوستند و در فاصله زمانی نسبتاً کوتاه، به رهبران نظامی و امنیتی آن تبدیل شدند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم