«ازدواج نور با نور»
تاريخ : دو شنبه 11 / 9 / 1391برچسب:, | 11:5 AM | نویسنده : امید

علي (ع)، مولود کعبه، حيدر، نخستين مسلمان، وصي رسول الله، برادر پيامبر، افصح فصحاء مشمول آيه نور، مشمول آيه مباهله، مصداق آيه اکمال دين، مصداق آيه تطهير، او از ايثارگران متقين، مؤمنين و احکام کنندگان است.

 
علي (ع) فرزند ابوطالب و جد عبدالمطلب پسر هاشم است. مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است. فاطمه بنت اسد، چندي عهده دار تربيت رسول اکرم (ص) بوده است، لذا رسول اکرم (ص) او را گرامي مي داشت. او نخستين زني بود که پياده از مکه به مدينه مهاجرت کرد و از همه مردم نسبت به پيامبر مهربانتر بود. از چنين مادر و پدري، علي (ع)متولد مي شود.
 
آمده است: روزي عباس بن عبدالمطلب با يزيد بن قعنب و با گروهي از بني هاشم و جماعتي از قبيله بني الغري در برابر خانه کعبه نشسته بودند. ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد در آمد در حاليکه 9 ماه آبستن به علي بن ابي طالب بود و او را درد زاييدن گرفته بود سپس در برابر کعبه ايستاد و نظر به جانب آسمان کرد و گفت: پروردگارا من به تو ايمان آورده ام و به هر پيغمبر و رسولي که فرستاده اي و به هر کتابي که نازل گردانيده اي و تصديق کردن به گفته هاي جدم ابراهيم خليل (ع) که خانه کعبه را بنا کرده است. پس سؤال مي کنم از تو به حق اين خانه و به حق آن کسي که اين خانه را بنا کرد و به حق اين فرزندي که در شکم من است و با من سخن مي گويد و مونس من گرديده است و يقين دارم که او يکي از آيات عظمت توست که آسان کني بر من ولادت او را. عباس گفت چون فاطمه از اين دعا فارغ شد ديدم که ديوار عقب خانه کعبه شکافته شد، فاطمه از رخنه آن داخل خانه شد و از ديده هاي ما پنهان گرديد.

 

 
سپس شکاف ديوار به اذن خدا به هم پيوست و ما چون خواستيم در خانه را بگشانيم نتوانستيم. فاطمه 3 روز در آن خانه بود و روز چهارم از همان شکاف بيرون آمد در حاليکه فرزندي در دست داشت.
 
آري علي بن ابي طالب در چنين جايي بدنيا آمد در خانه خدا و در آخر هم رد خانه خدا به شهادت رسيد. او در روز جمعه 13 رجب در دل خانه خدا بدنيا آمد در حاليکه رسول اکرم (ص) 30 ساله بودند.
کنيه مشهور او ابوالحسن و لقب هاي فراواني دارد و آنچه ميان ايرانيان شهرت دارد اسدالله و حيدر است که لقب اسدالله را رسول خدا به او داد و لقب حيدر را مادرش بدو بخشيد.

 
چون خاندان هاشم کنت چنداي نداشتند پيامبر گرامي به همراه عمويش عباس به نزد ابوطالب رفتند و سرپرستي دو تن از پسرانش را بعهده گرفتند، پيامبر (ص)، علي را و عباس جعفر را.
 
علي (ع) در تمام دوران کودکي همچون شتر بچه اي که در پي مادري رود در پي پيامبر بود و هر روز اخلاقي تازه از او مي آموخت همواره با او بود و اول کسي بود که دين اسلام را پذيرفت.
 
طي آنچه در تاريخ در مورد حديث عشيره وجود دارد، متوجه مي شويم که از همان ابتداي ظهور اسلام و علني شن آن، علي (ع) به وصايت و جانشيني رسول خدا (ص) گماشته شد و در روز 18 ذي الحجه سال دهم هجرت در واقعه غدير خلافت او بر همه مسلمانان اعلام گرديد. او ياور و برادر پيامبر تا آخرين لحظه بود.
 
آيا خداند براي چنين انساني کفري بر روي زمين آفريده است؟
 
اما فاطمه!
 
او دخت محمد (ص) و خديجه. پدرش: محمد برگزيده خدا در عالم خلقت، خاتم انبياء، حبيب خدا و...
 
مادرش: خديجه، از زنان برگزيده عالم. سپس فاطمه، از شجره طيبه، مشمول آيه نور، مشمول آيه تطهير، مصداق آيه متقين، او از ذوي القربي مؤمنين، شب زنده داران، ايثارگران و اطعام کنندگان است.
 
فاطمه، رکن علي، ناقه سوار روز قيامت،‌ جايگاهش در گنبدي زير عرش، خلاصه، فاطمه خلاصه خلقت.
 
فاطمه در سال 5 بعثت در مکه، در مهبط وحي بدنيا آمد، با تولدش نور آن بانو درخشيد و داخل، خانه هاي مکه شد، هيچ خانه اي در شرق و غرب زمين باقي نماند مگر آنکه آن نور در آن تابيد.
 
از آنجائيکه ثمره تناول ميوه بهشتي در معراج پيامبر است او را حوريه انسيه مي نامند. جمالش چون پاره ي ماه زيبا و درخشنده بود. خلق و خويش زبانزد خاص و عام و به حدي نزد خدا عزيز است که خشم و رضاي خدا در خشم و رضاي اوست.
 
بانوي بزرگ ما بر تامامي افراد بشر حتي پيامبران و مرسلين جز پدر بزرگوارش و همسر گرامي اش برتري دارد. او مشمول آيه تطهير است که اين آيه بر عصمت وطهارت وي گواهي مي دهد و به نص اين آيه حضرتش از هر گونه عيب ونقص به طور مطلق پاک و منزه است. لذا او بالاترين رتبه عصمت و طهارت را دارا مي باشد. چرا که: هنگامي که بر حضرت آدم ذريه اش را عرضه کردند و مقام حضرت داوود را ديد چهل سال از عمرش را بدو بخشيد ولي پس از آنکه عمرش سپري شد و مرگش فرا رسيد و فرشته مرگ براي قبض روحش آمد از او خوشش نيامده و گفت: خداوند مدت عمرم را به من نشان داده هنوز 40 سال از آن باقي مانده است. عزرائيل به او گفت: توآن را به پسرت داوود بخشيدي. آدم اين مطلب را انکار کرد. پيامبر (ص) فرمود: او انکار کرد و به همين جهت فرزندانش نيز انکار مي کنند. و يا در مورد حضرت نوح (ع) که عمرش از همه پيامبران طولاني تر بود هنگامي که مرگش فرا رسيد به او گفته شد: دنيا در چگونه ديدي؟ پاسخ داد: مانند خانه اي که دو در داشته باشد از يک در وارد شده و از در ديگر بيرون شدم. که دلالت بر آن دارد که نمي خواست بميرد و جدايي از دنيا را نمي پسنديد. مشابه چنين وقايعي در مورد حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) نيز ذکر شده است  سپس مي بينيم پيامبراني که ارج و مقامشان معلوم بوده است بر طبق طبيعت بشري از مرگ خوششان نمي آمد ولي بانوي ما فاطمه زهرا (س) در عنفوان جواني و طراوت با وجود همسر و فرزندان وقتي پدرش خبر شهادت او را بعد از خودش مي دهد خرسند مي شود و بر چهره مرگ لبخند مي زند و اين نيست جز آن که بخاطر آن سري است که خداوند به اين خاندان عطا فرموده است.
 
آيا براي چنين انساني خداوند کفوي جز علي بن ابي طالب آفريده است؟ لذا متوجه مي شويد که اگر يکي از اين دو نبود کفوي براي ديگر از بعد از خلقت آدم تا ابد وجود نداشت و اين دو گوهر خلقت از هر لحاظ کفر و همتاي هم بودند.
 
اينک قبل از اينکه به مسئله ازدواج اين دو اختر تابناک عالم به پردازيم براي اطمينان از کفويت اين دو به بيان فضايل هر يک از زبان رسول اکرم (ص) مي پردازيم:
 
پيامبر اکرم (ص) درباره فضائل علي (ع) مي فرمايد: «علي بن ابي طالب هشت دندان برنده و شکننده دارد که هيچ کس ندارد: 1- به خدا و فرستاه اش قبل از همه ايمان آورد و هيچکس بر او پيشي نگرفت.
 
2- به تمام کتاب خدا وسنت من علم دارد که غير از علي هيچ کس مرا نمي داند زيرا خدا علمي به من داده که به هيچکس نداده است و آنچه ملائکه و فرستادگانش ياد داده است مي دانم و به من امر کرده تا اين علوم را به علي ياد دهم.
 
3- تو اي دخترم همسر او هستي.
 
4- دو پسرت حسن و حسين فرزندان من مي باشند.
 
5- امر به معروف او
 
6- نهي از منکر او
 
7- خداوند به او حکمت آموخت.
 
8- فصل الخطاب را به او آموخت. (فيصله دادن به خصومتها و حق و باطل)
 
رسول خدا (ص) در مورد حضرت زهرا (س) بارها و بارها با الفاظ پر از مهر و محبت ياد کرده است و در مورد مقام آن حضرت مي فرمايد: «... فاطمه زهرا (س) دختر من بزرگ زنان اولين و آخرين جهان است، هنگاميکه در محراب عبادت قيام مي کند تعداد هفتاد هزار ملک از ملائکه مقربين به وي سلام مي کنند و فاطمه را به نحوي صدا مي کنند که حضرت مريم را ندا مي کردند. آنان به فاطمه مي گويند: خدا ترا برگزيد و پاک و پاکيزه نمود، خدا تو را از ميان تمام زنان جهان برگزيد...»
 
همچنين الفاظي که پيامبر در مورد فاطمه (س) بکار مي برد از قبيل: «فراها ابوها»، «أم ابيها» و «فاطمه ثمره فوءادي» و... همه بيانگر مقام و منزلت حضرت مي باشد.
 
تمايلات جنسي در هر فردي در زمان مخصوصي بروز مي کند و گاهي بر اثر نبودن تربيتهاي صحيح و فراهم بودن وسائل ارضاء غريزه جنسي جوان در لب پرتگاه قرار مي گيرد و آنچه نبايد بشود و رخ ندهد مي شود. بهترين وسيله براي حفظ عفت عمومي ازدواج است. لذا اسلام نيز زن و مرد را موظف به ازدواج نموده است در سوره نور آيه 23 مي فرمايد: «زنان و مردان با هم ازدواج نمايند و ترس از فقر و تهي دستي آن ها را از اين مراسم باز ندارد خداوند آنان را بي نياز مي سازد.» و نيز پيامبر فرموده: «کسي که مي خواهد با روان پاک با خدا رو به رو شود بايد ازدواج کند.»
 
در زمان پيامبر (ص) اشراف عرب دختران خود را به افرادي مي دادند که از قبيله و قدرت و زرو زور مثل آن ها باشد روي اين عادت به حساب اينکه براي جلب نظر عروس و پدرش چيزي کم ندارند و پيامبر (ص) چون در مورد دختران ديگرش سختگيري نکرده است به خواستگاري فاطمه (س) رفتند و جواب رد از سوي پيامبر (ص) مي شنيدند. چرا که پيامبر (ص) از سوي خدا مأمور شده بود تا در پاسخ خواستگاران بگويد ازدواج فاطمه بايد به فرما آسماني صورت بگيرد. چرا که کفو فاطمه بايد کسي باشد که از نظر فضيلت و تقوا و ايمان و اخلاص مانند او باشد. في الجمله اصحاب فهميدند که جريان ازدواج فاطمه سهل و آسان نيست و شوهر او نبيد تنها شخصيت عادي داشته باشد که در اصل بايد فردي باشد که از نظر صدق و صفا و ايمان واخلاص و فضائل معنوي همپاي او باشد و چنين اوصافي تنها در علي (ع) جمع بود لذا به تشويق علي (ع) براي خواستگاري پرداختند و خود او هم که مايل به چنين کاري بود، اين پيشنهاد را پذيرفت. حضرت علي (ع) شتر آبکش خود را به خانه برد و نعلين پوشيد و به خانه پيامبر اکرم (ص) رفت در اين زمان پيامبر (ص) در خانه ام سلمه دختر ابي اميه مخزومي بود. وقتي علي در را کوفت پيامبر (ص) به ام سلمه فرمود: «برخيز در را باز کن و بگو درآيد. اين مردي است که خدا و رسول را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند.»

 
ام سلمه مي گويد: چنان برخواستم که نزديک بود بر روي زمين درافتم...
 
وقتي پيامبر (ص)، علي (ع) را ديد خنديد و گفت: يا اباالحسن آيا براي حاجتي که داري نز من آمدي؟ من گفتم: «پدر و مادرم فداي تو باد تو مي داني که مرا در کودکي از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد گرفتي و در سايه تربيت خود پروردي و در اين پرورش از پدر و مادر بر مهن مهربانتر بودي و از سرگرداني و شک که پدران من دچار آن بودند رهانيدي تو در دنيا و آخرت تنها مايه و اندوخته من هستي اکنون که خدا مرا به تو نيرومند ساخته است مي خواهم براي خود ساماني ترتيب دهم و زني بگيرم. من براي خواستگاري فاطمه آمده ام آيا دخترت را به من خواهي داد؟»
 
ام سلمه گويد: چهره رسول خدا (ص) از شادماني برافروخت و فرمود: «يا علي راست مي گويي و مقام تو بالاتر از آن است که گفتي. يا علي، قبل از تو چند نفر از مردان اين تقاضا را داشتند ولي هرگاه من به فاطمه مي گفتم اظهار بي ميلي مي کرد. شما چند دقيقه اي صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. هنگاميکه رسول خدا (ص) نزد فاطمه (س) رفت آن بانو از جاي برخاست و عباي پدر را گرفت و نعلين هاي آن جناب را در آورد. آب آورد و پاهاي آن حضرت را با دستهاي خود شست و آنگاه نشست. پيامبر (ص) فرمود: «اي فاطمه، علي بن ابي طالب (ع) کسي است که تو قرابت و فضيلت و سبقت در اسلام وي را مي داني من از خداي سبحان خواسته ام که ترا براي بهترين و محبوبترين خلق خود تزويج کند. علي (ع) درباره ي ازدواج با تو گفتگويي نموده، تو چه صلاح مي داني؟»
 
فاطمه (س) ساکت شد و صورت خود را از پيامبر (ص) برنگردانيد.
 
رسول خدا (ص) رضايت فاطمه را از صورتش دريافت لذا برخاست و فرمود: «الله اکبر، سکوت فاطمه (س) دليل بر رضايت وي خواهد بود.
 
سپس از اين جبرئيل نزد پيامبر (ص) آمد و گفت:‌ « يا محمد (ص)، فاطمه را براي علي بن ابي طالب تزويج کن زيرا خدا راضي است که زهرا براي علي و علي براي زهرا باشد.» پيامبر (ص) نزد علي بن ابي طالب (ع) بازگشت و گفت: «آيا داري که در برابر آن فاطمه را به ازدواج تو در آورم؟»
 
علي (ع) عرض کرد: «پدر و مادرم به قربانت تو خود از زندگي من با خبري که جز شمشيري و زرهي و شتر آبکشي، مالک چيز ديگري نيستم.»
 
پيامبر (ص) فرمود: «اما شمشير که مورد حاجت ونياز توست و بايد بدان در راه خدا جهاد کني و با دشمنان خدا کارزار نمايي و اما شتر آبکش را هم که بايد بدتن نخلستانها را آب دهي و براي خاندانت آبکشي کني و در مسافرت بار خود را بر آن بار کني ولي زره را مي تواني صداق قرار دهي و من فاطمه را در مقابل همان زده به عقد ازدواج تو در مي آورم.»
 
اما ارزش اين زره به نقلي چهارصد درهم و به نقلي ديگر چهارصد و هشتاد درهم بوده در هر حال از پانصد درهم تجاوز نکرده است.
 
لازم به ذکر است که اين مهريه حضرت زهرا (س) در زمين بوده است ولي مهريه او در آسمان خمس زمين تعيين شده و هر کس در آن قسمت از روي بغض و عداوت نسبت به فاطمه و فرزندان او راه برود تا روز قيامت بر او حرام است.
 
في الجمله بعد از آنکه قرار شد زره، مهريه حضرت زهرا (س) باشد پيامبر اکرم (ص) فرمود: «يا علي، برخيز و زره را بفروش» من هم برخاستم و زره را فروختم، پول را به نزد رسول اکرم (ص) آوردم و آن بزرگوار آن را نشمارد. سپس يک مشت از آن را برداشت و به بلال داد تا با آن پول براي فاطمه عطر خريداري کند و 2 مشت از آن را به ابوبکر داد و به وي فرمود:‌ اين پول را براي فاطمه لباس و اثاثيه منزل خريداري بنما. آنگاه عمار يا سرو گروهي ديگر از صحابه به همراه ابوبکر براي خريد روانه بازار شدند.
 
بدين ترتيب جهيزيه حضرت زهرا (س) تشکيل شد از: 1- يک پيراهن به مبلغ 7 درهم، 2- يک نقاب به 4 درهم، 3- يک قطيفه مشکي خيبري، 4- يک تخت که وسط آن را با ليف خرما بافته بودند، 5- دو عدد تشک که يکي از آن ها را از ليف خرما و ديگري را از پشم پر کرده بودند، 6- تعداد چهار متکا از پوست طائف که وسط آن ها را با علف از خر پر کرده بودند، 7- يک پرده پشمي، 8- يک حصير هجري، 9- يک دست آسياي دستي، 10- يک باديه مسي، 11- يک ظرف آب خوري که از پوست بود، 12- يک کاسه چوبي براي شير، 13- يک مشک آب، 14- يک آفتابه قير اندود، 15- يک سبوي سبز، 16- کوزه هاي سفالي
 
هنگاميکه اين اشياء‌ را خريدند و نزد رسول اکرم (ص) بردند رسول اکرم (ص) آن ها را به دست مبارک خود زير و رو مي کرد و مي فرمود: «خداوند اين ها را براي اهل بيت من مبارک نمايد.»
 
حضرت علي بن ابي طالب (ع) مي فرمايد: «من سپس از اين جريان به مدت يک ماه با پيامبر (ص) اسلام نماز مي خواندم و به منزل خويش مراجعت مي نمودم و راجع به امر فاطمه اطهر (س) به رسول خدا (ص) چيزي را نمي گفتم.»
 
ولي زنان پيامبر اکرم (ص) به من گفتند: آيا مي خواهي ما از رسول اکرم (ص) خواهش کنيم فاطمه را در اختيار تو بگذارد؟ گفتم: «بلي»
 
وقتي ايشان به حضور رسول اکرم (ص) رفتند أم ايمن گفت: «يا رسول الله (ص) اگر خديجه کبري زنده بود چشمش براي عروسي فاطمه روشن مي شد.» علي بن ابي طالب (ع) دوست دارد فاطمه را ببرد، ما تقاضا داريم چشم فاطمه را به علي روشن کن و ايشان را در اختيار يکديگر بگذارد تا چشمهاي ما هم روشن گردد. رسول اعظم (ص) فرمود: «چرا علي زوجه خود را از من مطالبه نمي کند در صورتيکه من اين انتظار را از علي (ع) مي بردم؟» گفتند: يا رسول الله (ص) از شما خجالت مي کشد.
 
ام سلمه مي گويد، به فاطمه گفتم: آيا عطري از براي خود ذخيره کرده اي؟ فرمود: آري، فاطمه زهرا (س) يک شيشه عطر آورد و مقداري از آن در ميان است من ريخت. من بوئي از آن بوئيدم که هرگز نظير آن را نبوئيده بودم به فاطمه گفتم: اين عطر را از کجا آورده اي؟ فرمود:‌ هرگاه دحيه کلبي به حضور رسول خدا (ص) مشرف مي شد. آن حضرت به من مي فرمود: براي عموي خود پشتي بگذار. من هم براي او پشتي مي نهادم سپس چيزي از ميان لباسهاي وي فرو مي ريخت و به من دستور مي داد تا آن را جمع کنم. حضرت علي بن ابي طالب (ع) از رسول خدا (ص) پرسيد: «چيست که فرو مي ريزد؟»
 
مي فرمود: عنبري است که از بالهاي جبرائيل فرو مي ريزد.
 
وقتي همه چيز مهيا گرديد رسول اکرم (ص) خطبه عقد را به شرح زير خواند:
 
«سپاس خدايي که او را به نعمتش ستايش کنندف و به قدرتش پرستش، حکومتش را گوش به فرمان اند و از عقوبتش ترسان، و عطائي را که نزد اوست خواهان، و فرمان او در آسمان و زمين روان، خدايي که آفريدگان را به قدرت خود بيافريد، و هر يک را تکليفي فرمود که در خود او مي ديد و بردين خود ارجمند ساخت و به پيغمبرش محمد (ص) گرامي فرمود و بنواخت. خداي تعالي زناشوئي را پيوندي ديگر کرد و آن را واجب فرمود. بدين پيوند، خويشاوندي را درهم پيوست، و اين سنت را در گردن مردمان بست. چه مي فرمايد «اوست که آفريد از آب بشري را، سپس گردانيدش نسبي و پيوندي و پروردگار تو تواناست.»
 
همانا خداوند مرا فرموده است که فاطمه را به زني به علي به هم و من او را به چهارصد مثقال نقره به او به زني دادم.  علي! راضي هستي.           آري يا رسول الل (ص).
 
حضرت علي (ع) مي فرمايد رسول اکرم (ص) به من فرمود: يا علي غذاي فراواني براي عروسي و اهل و عيال خود درست کن. يا علي، گوشت و نان بعهده ما، خرما و روغن هم به عهده تو. من رفتم مقداري خرما و روغن خريدم و پيغمبر اسلام (ص) آستينهاي خود را بالا زد و خرماها را خرد نموده در ميان روغن مي ريخت تا اينکه غذايي بوجود آمد که آن را به عربي خبيص مي نامند. آنگاه يک گوسفند چاق به ما عطا کرد و نان فراواني تهيه کرد.
 
بعد رسول اکرم (ص) فرمود: «هرکسي را که دوست داري براي غذاي عروسي خود دعوت کن.» من وارد مسجد که مملو بود از صحابه شدم، خجالت کشيدم که گروهي را دعوت کنم و گروهي را دعوت نکنم لذا بالاي بلندي که در آن جا بود رفتم وندا در دادم:‌ بياييد و از وليمه عروسي فاطمه بهره مند شويد.
 
مردم با آن کثرتي که داشتند آمدند. من از کثرت جمعيت و کمبود غذا خجالت کشيدم. وقتي پيامبر (ص) از اين موضوع مطلع شد فرمود: يا علي من دعا مي کنم که خدا به غذاي شما برکت دهد. علي (ع) مي فرمايد: آن گروه که بيشتر از چهار هزار نفر بودند تا آخرين نفر از غذا و آب خوردند و آشاميدند تا همه سير شدند و از غذا چيزي کم نشد و آنان براي من دعاي خير و برکت کردند.
 
آن گاه پيامبر (ص) اسه هايي از غذا را براي زنانش پر نمود. و کاسه اي را براي فاطمه و شوهرش پر نمود. هنگاميکه آفتاب نزديک غروب رسيد رسول اکرم (ص) به ام سلمه گفت: فاطمه را بياور.
 
ام سلمه زهرا را در حاليکه لباسش به زمين کشيده مي شد و از روي پدر بزرگوارش به قدري عرق خجلت مي ريخت که به زمين خورد.
 
موقعي که فاطمه (س) مقابل رسول خدا (ص) رسيد پيامبر (ص) نقاب را از صورت آن بانو برداشت تا حضرت علي (ع) صورت آن شفيعه روز جزا را ديد و سپس دست فاطمه را در دست امير المؤمنين (ع) نهاد و فرمود: «يا علي خدا قدم اين دختر پيامبر را براي تو مبارک کند يا علي، فاطمه خوب زوجه اي است. اي فاطمه، علي خوب شوهري است متوجه منزل شويد و عملي انجام ندهيد تا خود بيايم.»
 
حضرت علي (ع) مي فرمايد: سپس من دست فاطمه را گرفتم و به منزل رفتم تا رسول خدا (ص) آمد وقتي رسول خدا وارد شد فاطمه را يک طرف خويش نشانيد و به وي فرمود مقداري آب نزد من بياور. فاطمه برخواست ظرفي را پر از آب کرد و به حضور آن حضرت آورد. رسول خدا (ص) مقداري از آن آب را در دهان مبارک ريخت و سپس از مضمضه کردن آن در ميان کاسه ريخت و از آن آب به سر فاطمه ريخت و به او گفت نزديک من بيا، وقتي نزديک آمد مقداري از آن آب را به سينه آن حضرت پاشيد و مقداري از آن آب را به ميان دو کتف وي پاشيد و فرمود: «بارالها، اين دخترم محبوبترين خلق است نزد من و اين علي برادر من است که محبوبترين مخلوق است نزد من.
 
بار خدايا، اين علي را ولي و مطيع خود قرار بده واهل و عيالش را برايش مبارک بگردان.»
 
سپس فرمود: «يا علي، اکنون نزد زوجه ات برو برکت و رحمت خدا که پسنديده و با عظمت است بر شما اهل بيت باد.» بعد از آن جا رفت. اسماء‌ بنت عميس بنابه وصيت خديجه کبري (ع) يک هفته نزد حضرت زهرا (س) ماند و بدين خاطر پيامبر (ص) در حق او دعاي خير نمود.
 
اينک از شادماني و جشن ملائک به مناسبت ازدواج علي و فاطمه بشنويد:
 
جبرئيل با سنبل و قرنفل نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: خداي توانا به ملائکه و ساکنين بهشت دستور داده که بهشت را با درخت و ميوه و قصرهاي آن را زينت نمايند. باد بهشت را مأمور کرد تا انواع و اقسام عطر و بوي خوش را در بهشت منتشر نمايد.
 
حورالعين بهشتي را دستور داده که:‌ سوره طه و کاسين ها و ياسين و حمعسق را تلاوت کنند. سپس منادي از زير عرش ندا در داده:
 
آگاه باشيد که امروز روز وليمه و عروسي علي بن ابي طالب (ع) است من شما را شاهد ميگيرم که فاطمه زهرا (س) دختر محمد (ص) را براي علي بن ابي طالب (ع) به رضايت خودم تزويج نمودم.
 
آن گاه خداي رئوف ابر سفيدي را فرستاد تا لؤلؤ و زبر جد و يا قوت بر سر ايشان نثار کرد: سپس ملائکه برخواستند و از سنبل و قرنفل بهشت نثار نمودند که اين سنبل و قرنفل از آنها مي باشد.
 
سپس از اين جريان خدا ملکي را که نامش: راحيل است و در ميان ملائکه خطيبي بليغتر از او نيست. مأموريت داد که خطبه بخواند. راحيل خطبه اي خواند که اهل آسمان و زمين نظير آن را نشنيده بودند، بعدا منادي در بهشت ندا کرد:
 
«اي ملائکه و اي ساکنين بهشت من! ازدواج علي بن ابي طالب را که حبيب محمد (ص) است با دختر محمد (ص) تبريک بگوييد زيرا من هم به ايشان تبريک گفته ام. آگاه باشيد که من بعد از پيامبران محبوب ترين زنان را براي محبوبترين مردان تزويج نمودم.»
 
راحيل گفت: «پروردگارا! چه برکتي بيشتر از اينکه ما مي بينيم رد بهشت به ايشان داده اي عطا خواهي کرد؟»
 
خداي رئوف فرمود: «برکت بيشتريکه به ايشان ميدهم اين است که ايشان با محبت من زندگي خواهند کرد و ايشان را براي خلق خود حجت قرار داده ام، بعزت و جلال خودم قسم، من مخلوقي از ايشان بوجود مي آورم و نسلي از ايشان ايجاد مي کنم که خزانه داران زمين و معدن علم و طرفداران دين مي باشند، بعد از پيامبران بوسيله آنان بر خلقم اتمام حجت مي نمايم.»
 
سه روز پس از عروسي زهرا (س) و علي (ع)، رسول اکرم (ص) به ديدن دخترش مي رود، درباره زن و مرد دعا مي نمايد و بار ديگر فضيلتهاي علي را بر مي شمارد و مي گويد: «دخترم مگر نمي داني که يکي از بزرگداشتهاي خداوند نسبت به تو آن است که شوهر بهترين امت و بهترين اهل بيت من است از حيث اسلام از همه بيشتر، حلمش عظيمتر، علمش بيشتر، نفسش بزرگوارتر، زبانش راستگوتر، قلبش شجاعتر، دستش بخشنده تر، به دنيايي ميل تر و از لحاظ جديت و فعاليت کوشا ترين مردم است.» سپس بعد از اين بيانات به خانه برمي گردد. اما دوري دختر را نمي تواند تحمل نمايد او علاوه بر آنکه دخترش بود ياد خديجه را نيز براي وي زنده نگاه مي داشت. لذا مي خواست آن بانو در کنارش باشد اما تهيه يک حجره در نزديک خود ممکن بود براي مسلمانان ايجاد زحمت کند. اين موضوع در بين مردم منتشر گرديد وقتي حارثه از اين موضوع آگاه يافت نزد پيامبر (ص) مي آيد و مي گويد:
 
خانه هاي من همه به تو نزديک است خود و هر چه دارم از آن توست. به خدا دوست تر دارم که مالم را بگيري تا آن را درد دست من باقي بگذاري. لذا علي بن ابي طالب (ع) و فاطمه (س) به يکي از خانه هاي حادثه در آن نزديکي رسول خدا (ص) منتقل مي شوند.
 
از آن پس فاطمه (س) قريب 9 سال در خانه علي (ع) زندگي کرد و چون آغاز پيشرفت اسلام بود و علي (ع) نيز بکي از مهاجرين مکه در مدينه بود و مال و درآمدي نداشت و پيوسته در حال آمده باش براي جنگ بود بسياري از اوقات خود را در سفرهاي جنگي بود. لذا فاطمه اطهر (س) از نظر زندگي و اداره امور خانه و پوشاک و خوراک خود و بچه هايش با مشکلات و دشواريهاي بسياري مواجه شد و چه بسيار روزها مي شد که فاطمه و بچه ها به گرسنگي به سر مي بردند و براي تهيه مختصر نان و غذا ناچار بود تا جو و گندم دستاس کند و با آرد آن نان بپزد. اينان گوشه اي از مرارتهاي حضرت فاطمه (س) بود.
 
اميدواريم تا شيوه زندگي آن بزرگواران سر مشقي براي همه ما بخصوص جوانان عزيز باشد و ارزشهاي اصلي خود را دريابند.
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم