اجازه ي رفتن امام به یاران و پاسخ آنها
تاريخ : شنبه 7 / 9 / 1391برچسب:, | 8:34 AM | نویسنده : امید

امام، ياران و اهل بيتش را در شب دهم محرم فراهم آورد و از آنها خواست تا در گستره ي زمين، رها شوند و او را تنها گذارند تا سرنوشت قطعي شده ي خود را ببيند، آن حضرت مي خواست آنان در کار خويش آگاه و با خبر باشند، پس به آنان فرمود: «خداي را به بهترين ستايش، مي ستايم و او را در خوشي و ناخوشي سپاس مي گويم... خداوندا! تو را سپاس مي گويم که ما را با نبوّت کرامت بخشيدي و قرآن را به ما آموختي و در دين، آگاهمان ساختي و براي ما گوشها و ديده ها و قلبها قرار دادي و ما را از مشرکان نساختي.

 


اما بعد: من ياراني با وفاتر و بهتر از يارانم نمي شناسم، پس خداوند همه ي شما را به جاي من پاداش خير دهد، همانا من گمان مي کنم که روز (وعده) ما با اين دشمنان، فردا باشد، من به همه ي شما اجازه داده ام که از من رها شويد، مرا بر شما عهد و پيماني نيست، اين شب، شما را پوشانده است پس آن را به کار گيريد و هر کدام از شما دست مردي از اهل بيت مرا بگيرد- که خداوند همه شما را پاداش نيک دهد- سپس در مناطق و شهرهايتان متفرق شويد تا اينکه خداوند گشايشي پيش آورد که اين قوم کسي جز مرا نمي طلبند و اگر مرا به دست آورند، از طلب ديگران، دست مي کشند» (1) .
عظمت ايمان در اين سخنان گرانقدر نمايان شده است، جنبه ي مهمي از طرز تفکر امام را نشان مي دهد که پيشتاز کرامت انساني بود؛ زيرا در اين موضعگيري دقيق،همه ي انواع کجرويها را رها کرد و ياران و اهل بيتش را در برابر حقيقت امر قرار داد و نتيجه ي حتمي آن را که همان کشته شدن و جانبازي باشد، براي آنان بيان کرد؛ چون چيزي جز آن وجود نداشت... و علاقه مند شد او را رها کنند و در تاريکي شب از او جدا شوند و تاريکي شب را پوششي براي خود قرار دهند، شايد آنان شرم داشتند که در روشنايي روز از او دور گردند و يا اينکه از او مي ترسيدند که آنان را از تعهداتشان در قبال خود حلّيت داد و آنان را آگاه نمود که خود او شخصاً هدف آن درندگان وحشي بود که اگر او را به دست مي آوردند،حاجتي به طلبيدن غير از او نداشتند.

 

پاسخ اهل بيت امام حسين

هنوز امام سخنانش را پايان نداده بود که برگزيدگان پاک از اهل بيتش،به پا خاستند و اعلام نمودند که آنان همان راهي را که او انتخاب کرده است، بر مي گزينند و در مسيرش، به دنبال او خواهند بود و جز شيوه اش را برنگزينند، آنان همگي با چشماني اشکبار به سخن آمدند و گفتند: «چرا اين کار را انجام دهيم؟ براي اينکه بعد از تو باقي بمانيم؟ خداوند آن روز را هرگز به ما نشان ندهد».
ابتدا برادرش ابوالفضل عباس اين سخنان را آغاز کرد و جوانمردان پاک از فرزندان خاندان نبوت از او پيروي کردند. امام روي به عموزادگانش، از فرزندان عقيل نمود و به آنان فرمود: «کشته شدن مسلم برايتان کافي است، برويد که من به شما اجازه داده ام».
جوانان آل عقيل يک زبان فرياد کشيدند: «در آن صورت مردم چه خواهند گفت؟ و ما چه مي گوييم؟ ما بزرگ و سرور و عموزادگانمان- که بهترين عموزادگان هستند- رها کرديم و همراه آنان نه تيري پرتاب نموديم و نه با نيزه اي ضربه زديم و نه شمشيري کشيديم و نمي دانم که چه کرده اند؟ نه به خدا چنين نکنيم، بلکه جانهايمان، اموالمان و خانواده هايمان را فداي تو مي کنيم و همراه تو مي جنگيم تا به آنجا برسيم که تو به آن وارد شوي، خداوند زندگي پس از تو را زشت بدارد» (2) .


پاورقي :

(1) ابن‏اثير، تاريخ 58 -57 /4. ابن‏جوزي، منتظم 338 -337 /5 کلام آن حضرت، به صورت ديگري روايت شده!؛ زيرا در مقتل حسين از عبداللَّه عوالم 347 -346 /17 آمده است که آن حضرت فرمود: «شما از بيعت من رها هستيد، پس به خاندان و دوستان خود بپيونديد. و به اهل‏بيتش فرمود: شما را اجازه دادم که از من جدا شويد؛ زيرا شما به سبب چند برابر بودن تعداد و نيروهايشان قدرت برابري با آنان را نداريد و مقصود آنان کسي جز من نيست، پس مرا با آنان بگذاريد که خداوند عزيز و جليل مرا کمک مي‏کند و از حسن نظرش مرا بي‏نصيب نمي‏سازد؛ همچنانکه با گذشتگان پاکمان عمل کرده است. پس عده‏اي از افراد اردوگاهش از او جدا شدند اما اهل‏بيتش به او گفتند: ما از تو جدا نمي‏شويم، آنچه تو را غمگين سازد، ما را نيز غمگين مي‏کند و آنچه به تو مي‏رسد به ما هم مي‏رسد، ما هرگاه همراه تو باشيم، به خداوند نزديکتر خواهيم بود. حضرت به آنان گفت: اگر خودتان را براي آنچه من به آن تصميم گرفته‏ام مهيّا نموده‏ايد، بدانيد خداوند جايگاههاي بلند را به خاطر تحمل ناگواريها به بندگانش مي‏بخشد و اگر خداوند مرا همراه آنان که از خاندانم رفته‏اند- من آخرين کسي هستم که از آنها باقي مانده است- به کراماتي مخصوص گردانيده که همراه آنها تحمل ناخواسته‏ها آسان مي‏شود، بخشي از کرامتهاي خداوند براي شما خواهد بود و بدانيد که دنيا، شيرين و تلخش خواب است و بيداري در آخرت خواهد بود و رستگار کسي است که در آنجا رستگار شود و بدبخت کسي است که در آنجا بدبخت باشد».

(2) طبري، تاريخ 419 /5. ابن‏اثير، تاريخ 58 -57 /4.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم