پاسخ شگفت انگیز یاران امام
تاريخ : شنبه 7 / 9 / 1391برچسب:, | 7:56 AM | نویسنده : امید

دلهاي ياران امام، سرشار از ايمان بود؛ زيرا اباعبداللَّه عليه السلام آنان را با ارزشهاي والايش گداخته و آنان فضايل و برتريهايش را ديده و شتافتن وي را به سوي حق، ديده بودند. و اينکه آن حضرت به هيچ روي به دنبال جاه يا ثروت و يا مقام نبود، بلکه هرگونه معامله به حساب امّت و دينش را رد کرده بود، اين مسأله، در اعماق دلهايشان تأثير گذاشته و زندگي را ناچيز شمرده و مرگ را به استهزا گرفته بودند، لذا فداکاري و جانبازي خود را در راه آن حضرت، اعلام نمودند که سخنان بعضي از آنان چنين بوده است:

 

پاسخ مسلم بن عوسجه

«مسلم بن عوسجه» در حالي که اشکهايش بر صورتش روان بود، پيش آمد و خطاب به امام گفت: «آيا ما تو را رها کنيم، پس به چه چيزي از اداي حقت نزد خداوند عذر خواهي نماييم، به خدا قسم! از تو جدا نمي شوم تا نيزه ام را در سينه هايشان فرو برم و مادام که شمشيرم در دست من باشد، با آن ضربه مي زنم و اگر سلاحي به همراهم نمي بود، آنان را با سنگ مي زدم تا وقتي که همراه تو بميرم».
اين سخنان، ايمان عميق او را نشان مي دهد؛ زيرا او معتقد بود که نسبت به اداي حق ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در برابر خداوند، مسؤول است و همه ي نيروهايش را در راه دفاع از آن حضرت، به کار خواهد برد.

 

 

 

پاسخ سعيد بن عبدالله

«سعيد بن عبداللَّه حنفي» به سخن آمد و وفاداري راستين خود را نسبت به امام اعلام نمود و گفت: «به خدا تو را رها نمي کنيم تا اينکه خداوند بداند که ما در وجود تو حرمت رسول او را حفظ کرده ايم... به خدا! اگر مي دانستم کشته شوم و زنده کردم و سپس سوزانده گردم و خاکسترم را بر باد دهند و اين کار، هفتاد بار در مورد من تکرار شود، از تو جدا نمي شدم تا اينکه در حمايت از تو جان دهم و چگونه اين کار را نکنم در حالي که يک بار کشته شدن است و آنگاه کرامتي که هرگز پاياني براي آن نباشد».
در فرهنگ وفاداري، والاتر و صادق تر از اين وفاداري نيست که او آرزو مي کند هفتاد بار کشته شود تا فداي امام گردد و حرمت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را حفظ کند و چگونه مرگ در راه او را خوش نداشته باشد در حالي که يک بار بيشتر نباشد و سپس کرامتي خواهد بود که آن را پاياني نيست.

 

پاسخ زهير بن قين

«زهير بن قين» در همان خطي حرکت کرد که برادرانش اعلام نموده بودند، وي گفت:«به خدا! دوست داشتم کشته شوم و باز زنده گردم و سپس کشته گردم و هزار بار اين چنين باشم و اينکه خداي عزوجل به وسيله ي آن کشته شدن را از جان تو و از جان اين جوانان از اهل تو دور کند...».
اين قهرمانان، به جايگاهي از بلند همتي رسيدند که هيچ انساني بدان جايگاه نرسيد، آنان درسهاي افتخارآميزي در فداکاري در راه حق داده اند.
ديگر ياران امام نيز مرگ در راه آن حضرت و جانبازي در فداکاري به خاطر حضرتش را خوش آمد گفتند، امام آنان را جزاي خير گفت (1) و براي همه ي آنان تأکيد نمود که به شهادت خواهند رسيد، آنان يکصدا فرياد برآوردند: «خداي را شکر که ما را به ياري تو کرامت بخشيد و به کشته شدن همراه تو مشرّف
ساخت، آيا خرسند نباشيم از اينکه همراه تو در جايگاهت باشيم اي فرزند رسول خدا؟!»
امام آنان را آزمود و آنان را گزيده ترين مردان، در راستي و وفاداري يافت، جانهايشان به نور ايمان درخشيده و از همه ي مشغوليات زندگي، آزاد گشته و يقين نموده اند که به سوي فردوس برين مي روند. بنا به گفته مورخان، تشنه ي شهادت بودند تا به نعمتهاي آخرت رستگار شوند.

 

پاسخ محمد بن بشير

از ميان ياران امام که به بالاترين درجات ايمان رسيده بودند، «محمد بن بشير حضرمي» بود که به وي خبر رسيد پسرش در سرزمين ري، اسير
گشته است. وي گفت: دوست ندارم او اسير شود و من بعد از او زنده بمانم. امام از اين سخنش دريافت که دوست دارد فرزنش را رها نمايد، پس به وي اجازه رفتن داد و فرمود: تو آزاد هستي، پس براي آزاد نمودن پسرت کوشش کن.
آن قهرمان عظيم، تصميم راستين خود را براي ملازمت امام و فداکاري در راه آن حضرت را اعلام نمود و گفت: «درّندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم...» (2) .
آيا اين صادقانه ترين تمثال ايمان عميق و فداکاري عظيم در راه امامي نيست که او را دوست داشتند و نسبت به وي اخلاص يافتند و مرگ را به خاطر وي ناچيز شمردند؟

 

پاورقي :

(1) المنتظم 338 /5. طبري، تاريخ 420 -419 /5.

(2) ابن‏عساکر، تاريخ 182 /14. تهذيب الکمال 407 /6. ترجمه امام حسين (ع) از طبقات ابن‏سعد، ص 70.

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم